1001شب استرالیا-1001Nights of Australia

وبلاگ خاطرات مهاجرت به استرالیا

1001شب استرالیا-1001Nights of Australia

وبلاگ خاطرات مهاجرت به استرالیا

سال دیگه اینموقع

از گوشه صفحه مانیتور هی این پیغام میاد 13 روزدیگه مونده تا آنتی ویروس kaspersky اعتبارش منقضی بشه .یاد پارسال افتادم که اینرو از پایتخت خریدم . یعنی به این زودی 1 سال گذشت چی کار کردم برای خودم توی این یکسال (خداییش هیچی -5 نمره به خودم).خوب دوهفته دیگه باید برم یه نوعش را بخرم تا یکسال دیگه برام کار کنه .یعنی سال دیگه که این پیغام میاد من کجا هستم .چی کاره هستم آیا من باز هم حسابداری میکنم  آیا خوشحالم آیا موفقم  یا افسرده و دپرس و سرگرم دست و پنجه با غم غربت .چه چیزایی یاد گرفتم کی ها رو جا گذاشتم .چند تا آدم جدید می بینم .تو چه جا هایی کار میکنم .خونه ام کجاست همسایه هام کی ها  هستند .چند تا دوست جدید خواهم داشت  از چند نفر جدید بدم میاد.چقدر پول در میارم .چه غذا های جدیدی را تست میکنم .آیا چاق تر میشم یا لاغر تر؟

آیا توی جامعه جدید محترم خواهم بود .آیا آدم تر میشم یا حیوون تر .آیا لحظه ها برام طلایی تر میشند یا بی ارزش تر .آیا زمان زودتر میگذره یا دیرتر .آیا خبرهای خوش می شنوم یا خبرهای تلخ 

آیا لحظه هاب ناب میسازم مثل سال 77مثل سال80 و 84 دوباره از نو و از داخل خودم را از هیچ سختگیرانه می سازم و متواضعانه میگم چیزی نیست خیلی کار داره .یا باز خودم را تکرار میکنم  و میخواهم تجربه های قبلی را یه جورایی شبیه سازی کنم .


هر چی هست تو دلم هیچی نیست .خالی از درد و کینه خالی از ترس و ایضا شجاعت انگار این راه را قبلا هم رفتم و چیز خاصی نیست ( در صورتیکه باید باشه) دلم میخواهد سال دیگه هر اتفاقی بیافته من تو خودم شادباشم  و از خودم بدم نیاد با خودم صادق باشم و به خودم دروغ نگم .فعلا دلم میخواهد یه خورده زبان یاد بگیرم یه خورده چیزهای تخصصی .اگه کمکی از دستم بر می یاد برای خانواده انجام بدم .خونه و غذای خونه را از ته دل بو بکشم .سر به سر همکارهای خانمم بزارم و سعی کنم هر چه راحت تر تا دینار اخر تسویه ام را بی درد سر بگیرم و اگر تنبلی نکنم هر پنجشنبه بعد از ظهر برم در بند  یا کلک چال تا از طبیعت انرژی بگیرم .

دیگه هیچی برام آزار دهنده نیست چون همشون گذرا هستند .دوست دارم لحظه حال را بو بکشم لذت سپردن کارها به همکارها به صورت بی سر و صدا لذت کندن و رفتن . 


نظرات 5 + ارسال نظر
روزگار سبز من 3 آبان 1390 ساعت 05:17

راستی شما هنوز نیومدین استرالیا؟

به هر حال ببخشید .من اگر خدا بخواهد فوریه میام احتمال زیاد هم میام بریزبین تا ببینم چی در انتظارهست .

بهار 3 آبان 1390 ساعت 08:43 http://bahareaustralia.blogfa.com

شما دیگه واسه چی دیگه کسپر می خرین؟ دارین می رین بابا دیگه ویروسا رو راحت بذارین!
خیلی از عقایدت خوشم اومد... به این می گن یه کیمیاگر!

کتاب کیمیاگر عجب کتابی بود .پشت کنکور بود م و هنگ کرده بودم نمیدونستم چی کار میخوام بکنم برم سراغ کار بابام از رشته ریاضی هم خوشم نمی اومد .که این کتاب را خواندم اولین کتابی بود که از کوئیلو دستم رسید .بعد از خواندن این کتاب یکدفعه رفتم حسابداری خواندم رفتم دنبال کتابهای انسانی یادش به خیر فکر کنم تا سالها اون موتور زندگی ام بود حتی حالا هم اثر اون کتاب توی زندگی ام جریان داره .واقعا ممنون که اون کتاب را یادم آوردی باید یکبار دیگه بخوانمش باید دوباره ازش انرژی بگیرم .

علی 6 آبان 1390 ساعت 00:30 http://sokootesefid.blogfa.com

نوشتی مکای یا راکهمپتون. تا جایی که می شه بی خیال این دو تا شهر شو. چون فصل تابستون فقط طوفان ها وسایکلون ها وگرمای شدید داره. فقط برای تفریح وعکس گرفتن خوبه. ولی برای زندگی تا وقتی بریزبین رو داری فکر اونجا ها نباش. همیشه اولویت رو برای سیدنی وملبورن وبریزبین ودر کل کلان شهرها بذار . وگرنه اینجا باید فلکسیبل بود وهر جا کار پیدا کردی بری همونجا. منتظر دیدنت اینور آب هستم.

ممنون علی جان .اولویت که با همون شهر های بزرگه ولی خودم را آماده کردم تا در صورت نیاز دل به شهر ها نبندم .راستیتش یکی از همکارام که استرالیایی الاصل بود از اهالی راک همپتون بود میگفت جای خو بیه این بود که نظرم جلب شد .
ممنون از بابت راهنمایی

علیرضا 8 آبان 1390 ساعت 15:24 http://neatland.blogsky.com

درود بر شما
من هم امیدوارم که هم شما و هم همه اونهایی که دلشون میخواد "رشد" کنند و بالا برند، موفق باشند.
امیدوارم "کیفیت" زندگی رو تو خونه جدید تجربه کنی ...

ممنون علیرضای عزیز لطف دارید .ممنون از بابت معرفی وبلاگ خودتون من که مشتری اش شدم .

احسان 8 آبان 1390 ساعت 23:19 http://alanegi.blogfa.com

آقا منم تازه کسپر خریدم.هی هر روز میرم به تاریخش نگاه میکنم یه روز کم شده.روز نصب 365 بود. دیروز 364 و امروز 363 ! همینجوری میره جلو و انگار شنهای عمر منه که اره میریزه پایین. آدم یه جوریایی به زندگی و روزهاش فکر میکنه !

سلام احسان جان . بعضی وقتها خوبه آدم زیاد فکر نکنه ما هم مثل همه موجودات دیگه این کره خاکی که میاند و میرند ما ایرانیها کلا خیلی سخت گیریم راجع به این قضیه اخرش هم از همه بیشتر وقتها را حروم میکنیم .

بیخیال این حرفها امیدوارم کمرت بهتر شده باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد