طبیعت یکنواخت همیشه سبز استرالیایی یواش یواش با اندک تغییری نوید فصل دیگری را میده . درخت گریپ فوروت پشت حیاط بوی بهار نارنجهای خیابونهای شهر بابلسر توی ماه اردیبهشت را تداعی میکنه .حالا آفتاب زودتر درمیاد و دیرتر جاش را به شب میده .اهالی شهر هم خرت پرتهاشون را میندازند دم در تا شهرداری جمعشون کنه و خونه تکونی میکنند .هوا گرمتر گرمتر میشه .سر و کله پشه ها هم کم کم باید پیدا بشه .هوای گرم یعنی ساحل و شنا .بهار استرالیایی اگه این چیزها را داشت خیلی باحال تر میشد .تعطیلی 15-16 روزه دست کم 4-5 روزه خرید لباس عید دراز کشیدن تو تخت خواب تا لنگ ظهر .بوی عیدی، بوی توپ بویِ باغچه، بویِ حوض . خواندن مجله های ویژه نوروز آخرش هم یه سفر شمال و حس گند صبح 14 فروردین .نمیدونم بچه های ما در آینده چه نوستالژِی هایی خواهند ساخت .یکی از بهترین موهبتهای کائنات به بشر قابلیت انطباق و عادت کردن هست که بقای بشر را تضمین کرده .و یکی از بدترین امکاناتی که طبیعت به گونه انسان از میان میلیونها جانور دیگر داده قابلیت ذخیره خاطرات و تجربه ها و یادآوری اونهاست .کسی چه میدونه شاید 20 سال دیگه همین حس وحال مقایسه کردن دوفصل در سرزمین اولیه و ثانویه همین حس مقایسه کردن دلار و تومن همین دنبال کار دویدن همین تقلا ریشه زدن همین مقایسه کردن فرهنگ اینا با ماها همین دنبال نون و پنیر آشنا با ذائقه ایرانی همین تقویت کردن زبان همین دوری کردن از یک هموطن یا برعکسش دنبال یک همزبون گشتن خودش بزرگترین و شیرینترین خاطرات یک نسل بسیار کنجکاو و حادثه جو و حادثه خلق کن با ژنتیک و تاریخچه کلا تشنه مهاجر ت باشه .
سلام
بعد از مدتها خیلی خوشحال شدم اینجا به پست گذاشتین.
چقدر قشنگ نوشتین...خیلی پر احساس بود.منم همیشه به نوستالژی بچه هامون فکر میکنم