1001شب استرالیا-1001Nights of Australia

وبلاگ خاطرات مهاجرت به استرالیا

1001شب استرالیا-1001Nights of Australia

وبلاگ خاطرات مهاجرت به استرالیا

هر نفسی که فرو میرود

هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات 


این جملات شیخ شیرین سخن سعدی علیه الرحمه مثل یک فرش زیبای ایرانی تمام تار و پودش با نظم خاصی در هم تنیده شده و توی این 4 هفته اخیر دائماتوی گوش میپیچیه .  

حدود دو روز قبل از تحویل سال یک گلو درد ساده داشتم و یک مریضی ساده ولی روز تحویل سال عملا تب داشتم و زمان ومکان را تشخیص نمیدادم و دائما هذیون میگفتم استخوانها درد میکرد .بدترین قسمت این بود که اصلا تنگی نفس و سرفه اجازه میداد بخوابم و نه می تونستم غذا بخورم یکی از خصوصیات این جامعه اینه که کسی اینجا کاری به کسی نداره یعنی این هم خونه ای من یکبار نگفت زنده ای مرده ای البته این خصوصیت میتونه در اکثر موارد خوب باشه .بعد از چند کیلو وزن کم کردن یکروز رفتم فروشگاه روبرو و ودوا و مواد غذایی خریدم تا جون بگیرم و با کمک دوستم رفتم دکتر. دکتر اولش فکر میکرد من مصری هستم یک انتی بیوتیک داد و شربت سرفه گفت خوب نشدی برگرد .اوضاع خوب نبود و من اصلا شبها حداکثر دوساعت به صورت نشسته میخوابیدم و قفسه سینه ام درد میکرد و میکنه دکتر دومی هندی بود بعد از دیدن عکس رادیولوژیگفت احیانا تو سل نداشتی گفتم بابا سل چیه ما کلی مدیکال دادیم .خلاصه گفت برو سیتی اسکن جواب سیتی اسکن اتوماتیک برای دکتر ارسال میشه یکروز زنگ زدند که بدو بیا مورد تو باید به یک دکتر متخصص به مشورت گذاشته بشه .توی نظر دکتر سیتی اسکن نوشته بود مشکوک به سل .دکتر متخصص گفت از کجا بیمار اومده وگفت سل بعیده چون عفونت پایینه شش هاست ودر بیماری سل عفونت بالای شش هاست .خلاصه دکتر آدرس چند تا بیمارستان نزدیک خونه راداد که اگر حالم بد شد برم اونجا یه سابقه ای از تمام مکاتبات مربوط به بیماری هم داد تا در مراجعه به بیمارستان همراهم باشه و همچنین یه تست سه مرحله ای  از عفونت نوشت .ولی حالم از اونروز بهتر شد دفعه بعد باز یک عکس رادیولوژی جدید گرفت و گفت بهتر شدی و تو سل نداری گفتم خسته نباشی گفت این انتی بیوتیک ها رو بخور بهتر شدی دیگه نیا .

شاید آب و هوای شرجی و شرایط جغرافیایی اینجا و نزدیکی به اقیانوس در مقایسه با هوای خشک و اقلیم کوهستانی ایران باعث مشکلات تنفسی وحساسیتهایی از این نوع برای درصد کوچکی از هموطنان مهاجر بشه ولی نمیشه  حکم کلی داد و خاطرتان اسوده باشه احیانا اگر مشکلی مثل ناراحتیهای تنفسی دارید و سرفه های مزمن میکنید بهتر قبل از امدن با یک پزشک متخصص صحبت کنید تا به امید خدا اینجا مشکلی نداشته باشید  . 

نکاتی که من دیدم دکترها اینجا دوا کم میدند اینها متوجه نیستند ما توی تموم زندگیمون آنتی بیوتیک را در حد آبنبات استفاده کردیم وبه سادگی داروهای انتی بیوتیک تزریقی  تجویز نمیکنند .

مراکز درمانی به صورتBulk Billingهستند که با کارت مدیکرشما به صورت رایگان از حق ویزیت پزشک استفاده میکنید.

مرکز درمانی که من رفتم برای بار اول پولی از من نگرفت برای بارهای بعدی 69 دلار برای ویزیت دکتر از من گرفت البته این هزینه ها فقط در مواردی که نسخه ای ازطرف پزشک صادر میشد از من اخذ میشد نه برای مشاوره و نشان دادن آزمایشات .

تمامی آزمایشات و عکس رادیولوژی و سیتی اسکن با ارائه کارت مدیکر رایگان بود .

بعضی از داروها با توجه به کارت مدیکر رایگان بود ولی آنتی بیوتیکها مشمول این تخفیف نبود .

من جمعا دوبار 69 دلار (138دلار) پرداخت کردم که حدود 71 دلار آن با ارائه صورتحساب به مرکز مدیکر به حساب من عودت شد .

4 هفته مریضی شدیدی گرفتم یک مورد کاری خیلی خوب را در حالت هذیان گویی پشت تلفن از دست دادم ولی امیدم را از دست ندادم و خیلی مثبت فکر میکنم  توی چند روزی که بهتر شدم یکی دوتا  مصاحبه رفتم و امیدوارم کارها راست و ریست بشه 

-----------

 یک چیز را همینجا باید بگم : یکروز توی کتابخونه یک  هموطن ایرانی دیدم که از طریق دوستم از  بیماری من مطلع شده بود  در دومین ملاقات ظرفی حاوی حلیم برای من آورد تا منکه حوصله آشپزی ندارم و به شدت مریضم و ضعیف با خوردنش انرژی بگیرم .اینرو نوشتم چون اینجا اونجا خیلی میبینم نوشته میشه ایرانی دیدید تو خارج  فرار کنید به نظر من این تبلیغات چرندی هست که اینجا اونجا خصوصا توی 2-3 سال گذشته زیادروش مانور شده ممکنه به خیلی بر بخوره ولی مهم نیست الکی این بیماری ایرای گریزی را همه گیر نکنید من بچه های ماه ایرانی دیدم که در حد توان به همدیگر کمک و اطلاع رسانی میکنند حتی برای همدیگر کار پیدا میکنند پس خودتان را از مصاحبت با هموطنانتان محروم نکنید توی یک کلاس کاریابی چند روزه که رفته بودم معلم کلاس یه دختر کره ای بود نمیدونی چطوری سعی میکرد به هموطنش کمک کنه  پس خوبه ما هم  همدل باشیم .



ادامه مطلب ...

بریزبن از نگاه یک تازه وارد


وقتی که هواپیما از روی باند فرودگاه امام بلند میشد هنوز زود بود تا استرس و فکر و خیال به سراغم بیاد .پرواز تهران ابوظبی هواپیمایی الاتحاد با بلیطهای اکونومی زیاد از حد روبرو شد و منرو توی business class جا دادند .وقتی وارد هواپیمای ابوظبی سیدنی شدم تازه فکرها و استرس ها شروع شد وقتی توی هوای ابری  صبحگاهی سیدنی برج سیدنی سر و کله اش پیدا  شد با خودم گفتم این همون چیزی بوده که توی این چند سال دنبالش بودی پس فکر و خیال را بگذار کنار قبل از فرود توی سیدنی یکسری کارت میدند تا پر کنید اگر موردی داشتید که در موردش شک داشتید که ممنوع هست  یا نه حتما  مربع بله را تیک بزنید بعد از  مسئول قرنطینه سوال کنید  یک سوال کلی هم بود در مورد اینکه شما توریست هستید یا مهاجر یا مقیم استرالیا که به کشور برمیگرده  که من مهاجر را تیک زدم بعدا فهمیدم که از نظر اینها کسی که حتی برای اولین بار با ویزای اقامت پا با استرالیا میگذاره مقیم به حساب میاد و مهاجر کسی که بدون ویزای اقامت میاد که بمونه  توی قرنطینه مامور مربوطه یک کم سوال و  جواب ووارسی کرد اولش خیلی دقیق وارسی میکرد بعد که  سی دی برنامه های حسابداری را دید حساسیت اش کم شد و بسته اصلی را فقط اسکن کرد وگفت به استرالیا خوش اومدی حالا که میری کوئینزلند برو جای ما هم شنا کن .


پرواز من  از تهران به بریزبن با الاتحاد به مشکل خورده بود و من مجبور شدم برم سیدنی و بعد با یک پرواز داخلی برم بریزبن سوار یک اتوبوس شدم رفتم به ترمینال پروازهای داخلی اونجا خیلی از جوونای اوزی با تخته های  موج سواریشون نشسته بودند تا نوبت پروازشون بشه .  بعد دیدم دیگه اون فکرهای و استرس ها با من نیستند و جاش رو به  حس کنجکاوی داده  بعد از 3.5 ساعت

 انتظار بالاخره نوبت پرواز من شد وقتی وارد هواپیما شدم فقط یادم میاد که مهماندار گفت صندلیت را صاف کن ومن دیدم حق با اونه و من اشتباه فکر میکردم صندلی صاف شده بغل دستم یه دختر وپسر جوون بودند که به هم گل میگفتند و گل میشنیدند بعد من رسما باطری تموم کردم آخه تقریبا 35 ساعتی میشد نخوابیده بودم .بعد  چشمم را باز کردم دیدم رسما از بالای  یه جایی

 تو مایه های شمال تو ی ماه مرداد دارم رد میشم .ساعت بریزبن از سیدنی یکساعت عقبتره  یعنی من 11  تو سیدنی سوار هواپیماشدم 11.30 به وقت بریزبن رسیدم به مقصد ولی در حقیقت این پرواز 1.30 طول کشید توی فرودگاه دوستان زحمت کشیدند و من را بردند خونشون همینجا جا داره ازچند تا خانواده ایرانی که خیلی زحمتشون دادم تشکر کنم .وقتی رسیدم دلم میخواست بخوابم ولی چون طرفهای 3-4 عصر بود دوستان نمیگذاشتند و میگفتند بعدا برای اینکار از ما تشکر میکنی  به هر حال بردند منرو گردوندندتا خواب از سرم بپره ولی 8 شب رسما من با چشمای باز خواب بودم .

-----------

دوشنبه صبح رفتیم با بچه ها شهر گشتیم و یک کافی شاپ هم گیر آوردیم و  از اینترنت رایگان اش استفاده کردیم برای جستجوی خونه. دوست من توی کامنتهایی که برای  خونه های اجاره ای مورد قبولش بود ذکر میکرد که حاضره 3 ماه اجاره را پیشاپیش بده و این کار موثر واقع شد و یک خونه توی سیتی با شرایط مناسب  زودگیر آورد .

دو تا سایت معروف http://www.realestate.com.au و www.gumtree.com.au برای جستجوی خونه خوب هستند البته ممکنه سایتهای دیگه ای هم باشند .

من هم با یکخورده تاخیر روز جمعه بعد از 5 روز از ورودم یک خونه به صورت share گرفتم .

یک خونه دیدیم خیلی تمیزبود صاحبش یک آقای پروفشنال بود انقدر حساس بود میخواست شیشه فر را تمیز کنه زده بود شکسته  بودش .بعد هم میگفت اتاق من باز هست اتاق تو هم باید باز باشه  ولی خوب مسخره بود راستیتش من زیاد حساسیت نداشتم به باز و بسته بودن اتاق ولی خوب وقتی اینرا بهت میگند یکخورده برای عجیب به نظر میرسه .مورد بعدی به نظر من طرف تنها بود واین مورد خیلی ذهن را مشغول میکرد چون آدم بالاخره توی همچین جامعه ای یه پارتنری چیزی داره اتفاقا این تو ذهن من بود و تا از خونه اومدیم بیرون این آشنا مون که با هم خونه را بازدید کردیم همینرو میگفت طرف تازه میگفت من ناراحت میشم رو مبلم یه نفر جدید میشینه ولی باید با این موضوع کنار بیام و همش میگفت خانواده من عقاید نژاد پرستی دارند ولی من ندارم . بگذریم خونه بعدی که دیدیم برخلاف خونه اولی بسیار کثیف بود و دو تا مرد  از انگلستان توش بودند که به نظرم جانکی میزدند  روز بعد هم یه خونه دیدیم که از خونه های قبل از جنگ جهانی بود و اینا مثل میراث فرهنگی میمونه با اینکه خونه کوئینزلندر بود و خونه های کویینزلندر اصولا نه عایقند به گرما ونه صدا ولی این بنده خدا چون اجازه تخریب نداشت اونرا بکلی نو سازی کرده بود و واقعا تمیز و قشنگ بود قرار شد تا شنبه بهش وقت بدیم فکراش رو بکنه .بعد هم رفتیم یه خونه دیدیم که یک پسر اوزی توش زندگی میکرد و توی خونه پر از وسایل ورزشی از گلف و تنیس بگیر تا دوچرخه ثابت بود خونه اش نه اونقدر تمیز بود که من توش راحت نباشم و نه اونقدر کثیف این بود که من با اینجا حال کردم .جمعه صبح هم بهش زنگ زدم گفتم من از خونه ات راضی بودم میتونم برم توش بشینم و اجاره را بهت چه جوری بدم گفت حالا پول را بعدا میدی و ادرس داد از کجا کلید را پیدا کنم گفت برو تو ومن هم بعد از ظهر رفتم بارم را از فرودگاه تحویل گرفتم و یکراست رفتم  کلید را برداشتم و رفتم تو و این اعتمادی که این همخونه به من کرد خیلی برام چیز جدیدی بود چون خیلی وقته ما توی ایران این چیزها را نمی بینیم  من هم همخونه را یکشنبه تازه دوباره زیارت کردم .در مورد خونه share یک نکته مهمه سعی کنید همخونه هاتون پروفشنال باشند تا آدمهایی با شغلهای پایینتر اینرا معمولا توی آگهی های تبلیغاتی خونه ذکر میکنند چون تقریبا تمیزترند توی رزومه و حتی کار ممکنه بهتون کمک کنند و از نظر سطح فرهنگی هم به شما  نزدیکترند .


در مورد بار  فریت خیلی گذرا بگم که من یک لیست کلی  شامل ایتمهایی که داخل کارتنها بود توی اکسل درست کردم که دوتا ستون داشت یکی فارسی یکی انگلیسی کارتنها نو بودند با اینکه دیر رسیده بودم و امیدی نبود که من  توی بعد از ظهر جمعه بارم را ترخیص کنم یه آقای مهربون من را از کارگو به گمرک برد اونجا اظهارنامه را پرکردم بعد هم یک خانم مهربون ازم سوال کرد کفشهایی که داری چه جوریند منهم گفتم همشون شسته شدند و کفش تمیزه وسایلم کتاب بود که به توصیه بار بری قاطی اش وسایل شخصی  هم گذاشتم که فکر خوبی بود  خانم مسئول گمرک گفت رشته دانشگاهیت چیه گفتم حسابداری گفت عالیه بعد گفت برو وسایلت را ببر و نیازی به بازرسی نداشت .

----

در مورد بریزبن :بریزبن یک شهریه با مرکزیت کوچیک ولی با سابربهاش حسابی بزرگه توی ایستگاههای قطار شهری پنکه های بزرگی کار گذاشتند تا تهویه را انجام بده 30 درصد مردم به نظر من آسیایی هستند شهری که به نظر من مناسبترین صفت براش شهر تمیز هست . 

این هم یه مطب دندونپزشکی با مزه هست نه 

از بدیهای این شهر اینه که ساعت 5.30 عصر دیگه مغازه هاشروع میکنند به بستن ساعت 10 شب یعنی دیگه نصفه شب اینا شام را زود میخوردند نهایتا 7 شب و 10 شب هم لالا میکنند . سیستم حمل نقل  عمومی درون شهری برپایه  اتو بوس و قطار شهری و قایقها یا همون اتوبوس دریایی هست .

اتوبوس دریایی یا سیتی کت 

یک قایق تفریحی در حال طی کردن عرض رودخانه بریزبن 

مرکز فرهنگی شهر در قسمت south bankقرار داره و شامل موزه و کتابخونه و گالری هنری و یک پارک هست که یک استخر رو باز هم داره که من با هاش خیلی حال میکنم .

لباس مردم اینجا شامل یک تی شرت و یک شلوارک ویکدونه دمپایی ابری میشه که توی همه نوع هوایی حتی تو بارونهای رگباری هم این ست لباس عوض نمیشه .عزیزان سیگاری توجه داشته باشند که بهتره سیگار را ترک کنند چون اینجا کالایی بسیار لوکس به حساب میاد هر پاکت 25 تایی 18 دلار هر پاکت 20 تایی 15.5 دلار و هر پک 50 تایی 32 دلار  تازه اگر توی بعضی اماکن بکشید مشمول جریمه هم میشید پس عزیزان من قبل از ورود به استرالیا به فکر ترک سیگار باشید .

درخت سوسیس آفریقایی  به حرف چیزهای نشنیده وندیده البته بیشتر شبیه ترکیبی از کیوی و سیب زمینی هست 

مردم اینجا اغلب بدنبال ورزش هستند در هر ساعتی از روز کسی را میبینی که داره میدوئه بعد از ظهرها کنار رود بریزبن این جماعت مشتاق ورزش را به وفور میبینید .


فکر کنم روز مقدس این جماعت جمعه هست یعنی روز جمعه  بعد از ظهر از همه سابرب ها به سمت سیتی میرند تا رسما بترکونند و همه پابها مملو از جمعیت هست .بعضی از کلاب های رقص هم جمعه شبها هنر جوهاشون را میارند و توی خیابون پایکوبی میکنند شهری که شبها خوابه جمعه شبها بیدار بیداره.

اینم یکسری آدم که دارند از story Bridgeبالا میرند خدا قوت 

خوردن مشروبات توی خیابون ممنوعه و فروشگاهای بزرگ مشروب نمیفروشند و اینرا باید از باتل شاپ تهیه کرد .قیمت مواد غذایی هم معقوله لباسها را بهتر ازKMartتهیه کنید,ومواد غذایی را از Aldiمن تا حالا کانگارو ندیدم به جز توی موزه ولی تا دلتون بخواد اینجا پرنده میبینید و همش صداشون را میشنوید کفترها اینجا از ادمها نمیترسند و راحت برای خودشون کف پیاده روها جولان میدند . با اینکه پلیس اینجا به ندرت دیدم ولی به نظر شهر امنی به حساب میاد حتی برای خانمها توی شبها  .

خیلی حرف زدم زوده که بخوام قضاوتی در مورد مردم و جامعه اینجا بکنم فقط سعی میکنم اون چیزهایی را که میبینم بنویسم.

اینم عکس از چند تا جک جونور در خونه من تا ببینید صبح که در وا میکنم چه احساسی دارم .

این عنکبوته در لونه ما سبز شده احتملا ماده هست طفلی نره مثل سگ جون میکنه خورد خوراک این و بچه هاش را در بیاره نصف اینم هیکل نداره 

 و اما این possum بچه بازیگوش پدر مادرش بالای سقفند جمعه شبه دارند بالا پشت بوم شیطونی میکنند و بچه را فرستادند پی نخود سیاه و نمیزارند 1.30 نصفه شب بخوابم و مجبورم کردند بشینم اینا را بنویسم 


در خونه ام به جز جک و جونور گل هم داره تقدیم شما 

 نوروزسال 91 را پیشاپیش تبریک میگم پیروز و سلامت باشید 


Wish me good luck

 -------------

پ . ن: یکی از دوستان عزیز لطف کرده بودند و خواسته بودند مناطق دیدنی سیدنی را معرفی کنم متاسفانه من اینجا تو کویینزلند هستم و تازه هنوز خیلی از جاهای همین شهربریزبن  و شهرهای مجاور را ندیدم .حتما سیدنی و ایالت NSWجا های زیبایی داره که من از آنها فعلا بی خبرم خواهش میکنم عذر من را بپذیرید .